من هنوز هستم

ساخت وبلاگ
شده اوضاع ما هی ذوق کردم که بیماریهام و مشکلات جسمیم کنترل شده یکهو همه چیز به هم ریخت، روحیه که داغونه وقتی تو نیستی، به شدت هم کمردرد گرفتم سیاتیک کمرم داره اشکمو درمیاره مثل آدم آهنی خمو راست میشم، تازگیا هم تمام پوست صورتم میسوزه و خشک و پوسته شده و گاهی خارش داره، سفیدی چشمم زرد شده زیر چشمام کبود شده، آزمایش خون دادم باغش اباده، دکتر میگه دچار مشکل کبدی شدم، میگما چند وقته دل درد دارم خلاصه نبودیم دیگه عزت زیاد، باشی در پناه حق، والا، این اقای خدا هم با این نوناش، همیشه باید یه طرفم لنگ بزنه شت به این زندگی گویا بود عزیزم ایا من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 103 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 17:13

روزهای سخت تمومی ندارن، آدم وقتی به آرامش میرسه که افقی شده باشه

دارم سعی میکنم با مشکلات بجنگم

با بیماریهام کنار بیام، مدتیه وضع چشمهایم وخیم شده به شدت دیدم کم شده و تورمو عفونت آزارم میده آنتی بیوتیک‌ها دیگه جواب نمیده، برای یه مرخصی که دکتر برم کلی باید توضیح بدم


الحق که راحت گذشتی

از تو نمی‌گذرم همواره در وجودم جریان داری امیدم برای بودن و جنگیدنی و زندگی را بخاطر روزهای خوب بودنت میگذرانم

مراقب خودت باش

همین


من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 94 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 17:13

گفتی بخوان خواندم وگر چه گوش نسپردیحالا که لالم خواستی پس خود بخوان ای دوستمن قانعم آن بخت جاویدان نمی خواهمگر می توانی یک نفس با من بمان ای دوست دیشب خوابتو دیدم خدا پشت و پناهت من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 112 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 17:13

بستری میشم برای درمان کبد و چشمهام، من گر چه بدون تو غصه میخورم اما از تو یاد گرفتم مشکلاتمو بزرگ نکنم و مردونه پاش وایسم و بلاخره با آرامش و در گذر زمان پیروز بشم، همسفر من   ((:

من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 93 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 17:13

یادمه قبلنا که حالم بد میشد یا بیمارستان بستری بودم تا خود صبح حضورتو کنارم درک میکردم و گاهی حتی میدیدم و نظاره گر بی تابی هایت بودم اما حالا چه شده که اصلا از حال هم خبر نداریم، کی اجازه دادی اینطور بینمون فاصله بیفته، آیا خودت خواستی یا خودش پیش اومد یا پیش اوردمش، نمیدانم، اما قطعا اتفاق دردناکی بوده است، شاید برای تو نه، اما برای من که همه ی دنیایم بوده ای سخت بوده است و سخت هست...

من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 80 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 17:13

سکوتش با دلم چنین نامهربانی‌ها کرده است چاره

و الا حضرت عشق کجا و نامهربانی های بیراه


افسوس حس نوشتن و شاعرانه هایم از چرخش روزگار دیرزمانیست به گرد عشق بی سرانجامی که قرار بود فقط امید لحظه هایم باشد مکدر شده است و الا عشق وجود مطلق خویش را دارد که می توان از ان سالیانی نوشت
من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 129 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 17:13

کلی انتی بیوتیک دریافت کردم احساس میکنم تمام جانم خشک شده مدام فقط دلم میخواهد آب بخورم دور لبهایم و بینی مدام میسوزه و ترک خورده است پلکهایم به شدت ورم کرده و هر بار که میبینم نیستی چند قطره اشک بی اختیار آن را تر میکند روی پلکهایم ترکهای ریزی خورده بین ابروهایم هم همینطور و مدام خارش و سوزش دارد ناحیه ای از شکمم هر چه میخورم میسوزد انگار فلفل پاشیده باشندش، نمیدانم دقیقا چه بلایی دارد به سرم می اید، هر جور آزمایشی که لازم بود انجام داده اند و همه جور حرفی شنیدم سابقه ایدز داری، سابقه دیابت داری، سابقه سرطان داری، سابقه چربی خون داری، سابقه جراحی داری و خیلی سابقه های دیگر، که از بین آنها فقط سابقه ایدز و چربی خون را نداشتم و این خودش خیلی خوب است دیگر، با تمام این صحبت‌ها اما هنوز جز یک عامل برای بیماری ام پیدا نکرده اند جز همان عفونت بیمارستانی سال های گذشته، فکر کنم سال ۱۳۹۳ بود یا قبلتر آخرین جراحی ام بود درست یادم نیست، یک دوره آنتی بیوتیک‌های بسیار قوی در همان دوره تحریم از کره برایم آوردند خوب شدم حتی داشتم بینایی و شنوایی ام را از دست میدادم دوباره میشود مگر همان باشد؟!، یعنی کامل خوب نشده، دکتر می گوید امکانش کم است آن باشد احتمالا دوباره به آن مبتلا شده ای، خلاصه این متن را با هزار بار پاک کردن چشمهایم نوشته ام تا اگر خوب شدم یادم بماند بیشتر از آنچه فکر میکردم پوست کلفت من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 113 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 17:13

تماشای تو می کردم و غافل بودم 

کز تماشای تو خلقی به تماشای منند

 گفته بودی که چرا محو تماشای منی 

و چنان محو که یکدم مژه بر هم نزنی

 مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود

 ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی


چشمهایم هنوز خوب نشده، نمیدونم میتونم مثل گذشته دیدم کامل بشه،

ممنونم که هستی

با بودنت روحیه خوبی دارم

همیشه دوستت دارم مهربانم

مراقب خودت باش 

من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 134 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 17:13

دیروز همینطور که مشغول کار بودم و سرم تو سیستم بود یکهو یه آقایی در چارچوب در آشکار شد و گفت سلام خانم....، نگاهش کردم گفتم سلام بفرمایید، ناگهان در پس آن خطوط چهره که از گذر زمان به پهنای صورتش نشسته بود جیغ کوتاهی کشیدمو گفتم آقای .... شمایین؟! و او با چشمانی برق زده نگاهم کرد و گفت بله من هستم خوبین نمیدانستم با یک همکلاسی که بیست سال قبل با هم پشت صندلی‌های دانشگاه در دوره فوق دیپلم مینشستیم چطور باید احوالپرسی کنم آنهم همکلاسی که آنقدر زمانی دوستم داشته است، یک لحظه دلم میخواست به او دست بدهم بپرم بغلش کنم بگویم زندگی چطور میگذرد همسر داری چندتا بچه داری اینجا چکار می‌کنی اما تمام آنها فقط در شوق عمق چشمانم خلاصه شد و هی نگاهش کردمو از قدیمو خانواده هایمان گفتیم دیدن قدیمی‌ها دیدن افرادیکه در گذشته با شما خاطره دارند چقدر شیرین است نمیدانم اگر روزی تو را اینچنین در چارچوب در ببینم چه میکنم این روزها نیستی جایت گوشه زندگی ام خالیست اما در قلبم در روحم همواره جریان داری سرت سلامت من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 104 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 9:45

از دیروز صبح چشمام سنگین بود و سرم درد میکرد سعی کردم فکر و خیال نکنم اما نمیشد آینده نامعلومم، سرنوشت آقا پسر، دعواهای همسر، اصلا توان فکر و تلاش برای زندگی رو ازم گرفته بود به شدت احتیاج داشتم کنارم باشی کمکم باشی اما چطور، چطور بخواهم باشی، چطور بیایم بگویم سلام من هنوز هستم، وقتی نمیدانم چه جایگاهی پیش تو دارم، نزدیکای ساعت یازده از خونه زدم بیرون، هی قدم زدم کوچه به کوچه، خیابان به خیابان، و هر چه بیشتر به برگشتنم سمتت فکر میکردم بیشتر به این نتیجه میرسیدم که نباید بخاطر خودم آسایش زندگی ات را بهم بزنم به نظرم این خودخواهی‌ها از قاعده عاشقی خارج است، سعی کردم خودم را آرام کنم اما نمیشد همینطور قدم میزدم و کوچه ها  را پشت سر می گذاشتم خسته شدم لحظه ای ایستادم سرم را بالا کردم جلوی درب مغازه ای  بودم یک گلفروشی، بی هدف سه شاخه گل خریدم و روی صندلی پارک نشستم گلها دستم بود پارک دیگر خلوت شده بود و بچه ها برای استراحت به خانه هایشان رفته بودند تنها صدای زوزه باد بود که طنین انداز شده بود آسمان بالای سرم پر از دود بود هوای پاکی که دیگر نبود، همه چیز تغییر میکند هیچ چیز مثل گذشته نیست و این می توانست شامل احساسات انسانها نسبت به یکدیگر هم بشود این بود که تصمیم گرفتم عشقت همچنان در کنج قلبم تنها بماند چون نمی دانم تو چقدر تغییر کرده ای، در این افکار غوطه ور بودم که مردی جا افتاده شیک من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 117 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 9:03

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد این تطاول که کشید از غم هجران بلبل تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 91 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 9:03

میدونم که حقی از تو ندارم، میدونم که تو دیگه زندگی خودتو داری و دارم تلاش میکنم ارامشتو به هم نزنم، اما این دل زبون نفهم من، حالیش نمیشه، همینطور دلتنگی می‌کنه برای تو که یگانه عشق تمام زندگیش بودی و هستی، باورش برات سخته اگه بهت بگم تمام مدت شب یلدا همه عزیزانم دورم بودن اما من مثل کسی که در پی گم کرده اش می گردد بی تاب بودم مدام یادت می افتادم چشمهایم پر میشد و بغضم را قورت میدادم و وقتی می‌دیدم تمام آن شب حتی یکدفعه هم آنلاین نشدی حضورت را ببینم شاید دلم قرار بگیرد بیشتر غصه میخوردم و میخورم میدانی، دیگر مرا یادت رفته اما نمیدانم چرا تو از یادم نمیروی پس به یادم نبودی، دردناک است من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 104 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 9:03

چرا باید یکی رو اینقدر بخوای و اینقدر دست نیافتنی باشه، چرا باید اینقدر دوست بداری که اینقدر غصه نبودنش را بخوری، خیلی نامردیه خیلی بی انصافیه، پس سهم من از زندگی چیه

نمیدانم بخاطر من است که وقت میگذاری و محبتهایت را به نظاره مینشینم و آرام دل بیقرارم میشوی یا اینکه دلیل بودنهایت من نیستم، به هر حالت میدانم آنقدر دوستت دارم که با دیدنت غرق در آرامش و لبخند میشوم، میخواستم بگویم از تو ممنونم، همین

من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 9:03

مدتیه حالم خوبه، فشار خونمو دیابت و کلیه دردم کمتر و کنترل شده چند وقته ناهار نمیخورم و فقط صبحانه و عصرانه میخورم، آقا پسر هم باهام همراهی می‌کنه   خداروشکر که بلاخره تونستم یه ذره احساس خوب سلامتی رو داشته باشم و میدونم یه دستهایی هم برام رو به آسمان بوده و دعای خیرشون همراهم شده که اینروزهام به سلامتی داره میگذره امروز از صبح ازت خبر ندارم امیدوارم حالت خوب بوده باشه برات صلوات فرستادم برای سلامتی و عاقبت بخیری خودتو همسرتو گل پسرت به امید روزیکه باهام حرف بزنی، روزیکه یادم کنی و حالی ازم بپرسی، به امید روزهای بهتر، به خدا می‌سپارمت گل نازم من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 9:03

امروز غروب با باباجون رفتیم بنگاه و براش یه مغازه اجاره کردم که کار تاسیسات انجام بده و داداش امین بهش کمک کنه، تو اجاره نامه نوشته بود این مغازه جهت کار تاسیسات به سرکار خانم ... اجاره داده می شود، کلی خندم گرفته بود اولین باره مغازه اجاره میکنم اونم برای کار فنی، به بابا گفتم دست تنها موندی بگو بعد اداره خودم میام کمکت میکنم شاگردت میشم، یاد قدیما افتادیم که با هم لوله کشی آب و سیم کشی برق میکردیم من لوله حدیده میکردم بابا بست میزد و با هم دو سر لوله خرطومیها وایمیستادیم سیم کشی برق میکردیم یادش خیلی خیلی بخیر، چقدر زمان زود میگذرد چقدر زود پیر شدیم ، ایشالا خدا برکت بده بهت بابای خوبم امروز روز خوبی بود خوشحالم تونستم به پدرم کمک کنم، اولا که وظیفه اولادیمو به جا آوردم و دوماد اگر خیری قراره از اینکار برای من باشه، ایشالا برای پسرم باشه که عاقبت بخیر بشه انشالله و فرزند صالحی برام باشه راستی خوشحال شدم لحظه امضای قرارداد دیدم انلاینی، اصلا احساس تنهایی و ترس نداشتم خیلی با اقتدار و اعتماد به نفس با موجر قرار مدار گذاشتم، ممنونم بخاطر بودنت مرد مهربانم خیلی بیشتر از اونی که فکرشو بکنی دوستت دارم، میدونستی من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 9:03

گر جان به جان من کنی، جان و جهان من تویی سیر نمیشوم ز تو، تاب و توان من تویی نظری به حال ما کن، تا روم به سمت کویت دیوانه تر از دلم نیست، تا شود اسیر رویت پروفایلت را تغییر دادی، باز هم ادرس تلگرامت عوض شد اینبار اول اسم همسرت و اول فامیلی خودت را گذاشتی با اعدادی که نمیدانم چه مفهومی خواهند داشت، ان موقع که من کنارت بودم ماه و سال می گذشت تغیری در تو حاصل نمیشد ای نگار من، چقدر عشق به پایت ریختم ماه من، کاش ان روزها کمی برایت ارزشمند بودم، کمی هم با دل دردمندم همساز بودی، کاش از تو کلامی داشتم که مرهم دلم باشد نه مدام زخم زبانهایی که فراری ام دهد از خود خویشتن، که چنین فقط من باشمو عشق تو و طنازیهای روزگار، سرت سلامت سهم من از زندگی همین بوده است تو به دل نگیر نازنینم، جان و جهان من من هنوز هستم...
ما را در سایت من هنوز هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshokooh-zendegi5 بازدید : 120 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 9:03